شايد وقتي ديگر
خوشحالم، چون وقتي رئيس جمهور منتخب كه حالا رئيس جمهور همه مردم كشورم است، صحبت ميكند، نگران نيستم، سرم را بالا ميگيرم و بادقت به همه حرفهايش گوش ميدهم.
اما به نظرم اينها فقط شاديهاي هفته اول بود. چون حالا روحاني به عنوان مرد اول اجرايي كشور دقيقا 47 روز ديگر كارش به طور رسمي شروع ميشود. كاري كه اصلا راحت نيست و بايد ديد براي مردماني كه ديگر تاب ندارند، در كوتاهمدت چه در چنته دارد؟
از همه اين شاديها و بحثها و دلايل كه بگذريم، اين روزها حرف بر سر انتخاب اعضاي كابينه روحاني زياد است. آدمهاي خوبي هم معرفي شدهاند اما گمان ميكنم در اين ميان يك نكته قابل توجه وجود دارد و آن اين است كه او به رغم اينكه دست روي مهرههاي خوبي گذاشته، اما به نظر ميرسد به گفته اخبار و شنيدهها، از اين نكته كمي غفلت كرده كه همه اين مديران و به اصطلاح نامبروانهاي حوزههاي مختلف سني ازشان گذشته و دوباره كار كردن با آنها، چيزي به ارزشهاي كشور اضافه نميكند. هر چه تركانها و نعمتزادهها و جهانگيريها و ... خوب باشند و باتجربه، اما اين مديران مدبر اغلب بالاي 50 و 60 سال سن دارند، در حالي كه كشور جوان ما به مدير تكنوكرات جوان نياز دارد كه در سايه مردان مجرب، كار ياد بگيرند و رشد كنند.
به نظر من استفاده از مردان كاربلد دورههاي گذشته خيلي خوب است، به شرط آنكه در مقام مشاور باشند و مديران جوان و كمتجربهتر(و نه بيتجربه در حد سرباز صفر) زير سايه پرتوان آنها كار ياد بگيرند.
اگر اين اتفاق در كشور نيفتد، حسن روحاني به رغم همه نكات مثبتي كه به همراه داشته و دارد، اشتباه استراتژيكي را مرتكب خواهد شد كه شايد 4 يا 8 سال بعد براي جبران آن خيلي دير باشد.
عيب کار اينجاست که من ''آنچه هستم'' را با ''آنچه بايد باشم'' اشتباه مي کنم. خيال مي کنم آنچه بايد باشم هستم، در حالي که آنچه هستم نبايد باشم.